محروم شو تا کامروا شوی!
کلمه محرومیت بار منفی دارد. هیچکس دوست ندارد محروم باشد. اما اگر «محرومیت» را در مقابل «اشباع» و قبل از «کامیابی» قرار دهیم نهتنها بار منفی نخواهد داشت بلکه وجودش ضرورت هم پیدا میکند.
موقع ورزش، ترشح مخدرهای طبیعی گروه اندروفینها و میانجیهای عصبی-شیمیایی مثل اندروفین، انکفالین و سروتونین در خون، باعث ایجاد اثرات شادیآور و ضددرد میشود. شادی کلمه ایست که پزشکان بهکار میبرند چون دامنه واژگان پزشکی محدود است و نمیتوانند مثلاً بگویند: مردم، وقتی ورزش میکنید احساس میکنید خون در رگهایتان جریان دوباره پیدا کرده و دوست دارید با خودتان بخوانید مرده بدم، زنده شدم!
از آنجا که لذت های این دنیا فانی است، بدن بعد از مدتی به این هورمونها عادت میکند و برای بدست آوردن همان میزان شادی، سطح بالاتری از هورمون را طلب میکند. به همین دلیل است که بهنظر من اوج لذت ورزشکردن در همان چند جلسه اولی است که جدی ورزش میکنیم و بعد از آن عادی میشود. حال اگر مدتی از ورزش کردن محروم باشید و پس از مدتی دوباره به آن برگردید همان حس اولیه شادی را تجربه خواهید کرد.
به نظرم این مدل زیستی را می توان تعمیم داد به کل مقوله لذت. درواقع محرومیت نهتنها منفی نیست بلکه اگر با مدل «محرومیت ---> کامیابی» پیگرفته شود در استمرار درک لذت موثر است. در مقابل مدل «کامیابی ---> اشباع» قرار دارد که در نظر اول هوسانگیز بهنظر میرسد. اما اینکه انسان از انواع امکانات و برخورداریها در هر زمان و مکان بهرهببرد، نهتنها مطلوب نیست بلکه باعث کاهش ارزش آن برخورداری میشود، موقعیتی که میتوان آنرا «رفاهزدگی» یا «سیری» نامید.
***
بیربطنوشت: گاهی دقیقاً میدانم در نوشتهام چه خللی وجود دارد اما یا بهدلیل اینکه حال ندارم و یا اینکه بلد نیستم چطور آن خلل را برطرف کنم با تسامح با خودم رفتار میکنم و آن نوشته را پست میکنم و منتظر میمانم کسی بیاید مچم را بگیرد و من لذت ببرم از تیزبینی طرف که در این عصر ببین و بگذر، چطور دقیق متن را خوانده و چطور حس نقادیگریش هنوز فعال است. مثلاً در پست بسیجی واقعی منتظر بودم کسی بیاید بگوید: «چرا مفهوم متکثر "بسیجی واقعی" را تقلیل دادهای به لبخند و خوشزبانی و نایس بودن! اگر بسیجی واقعی فقط باید گوگوریمگوری میبود که چه نیازی به اسلام، همان مسیحیت هم خیلی مهربان و لطیف بود. متن خوب بود اما تیتر را عوض کن.» حیف که جناب پلخمون از نت هجرت کردهاند وگرنه حتماً یکچیزی میگفتند.